ز آب خرد ماهی خرد خیزد
نهنگ آن به که از دریا گریزد
زاغم زد و زوغم زد پس مانده کلاغ کورم زد
زبان خوش مار را از سوراخ بیرون میاورد
زبان گوشت است به هر طرف که بچرخانی میچرخه
زدی ضربتی ضربتی نوش کن
زرنگی زیاد فقر میاره
زیر دمش سست است
سر بی صاحب میتراشه
سرخر باش صاحب زرباش
صابونش به جامه ما خورده
طعمه هر مرغکی انجیر نیست
ظالم پای دیوار خودشو میکنه
عاشقان را همه گر آب برد
خوبرویان همه را خواب برد
عاشق بی پول باید شبدر بچینه
عالم بی عمل زنبور بی عسله
مار که پیر میشه قورباغه سوارش میشه
ما که در جهنم هستیم یک پله پایین تر
مال است نه جان است که آسان بتوان داد